شهید قدمعلی قلی پور در سال 1342 در روستای شهرک پا به عرصه وجود نهاد. آری در سال 42 که امام فرموده بود یاران من در گهواره ها هستند در چنین سالی بدنیا آمد و مادرش او را آنچنان بزرگ کرد که شایسته یک مرد مبارز و مومن و با خدا بود وی علاقه زیادی به قرآن داشت تا آنجا که جانش را در راه قرآن و خدا نثار نمود ایشان بعلت رفتارهای خوبشان محبوب همگان بودند بطوریکه در شهادت ایشان همه اهل محل و آشنایان را ناراحتی زیاد فرا گرفته بود ایشان در 7 سالگی به مدرسه رفت و به مدرسه و درس خواندن علاقه خاصی داشتند و به انها عشق می ورزیدند رفتارهای ایشان در مدرسه مورد تحسین و توجه معلمین و دانش آموزان بود ایشان با آنکه در دوران ابتدایی کوچک بودند ولی هم درس می خواندند و هم به پدرشان در کار کشاورزی کمک می کردند از همان دوران یکی از اعضای فعال خانواده بودند و دوران ابتدایی را در مدرسه هجرت به پایان رساندند و وارد مدرسه راهنمایی گردیدند در این دوران هم همزمان با درس مشغول کار کشاورزی هم بودند اخلاق و رفتارشان سرمشق همگان بود با انکه افراد در این سن ممکن است به انحراف کشیده شوند ولی روح خدا جوی ایشان آنقدر پاک بود که به هیچ گناهی آلوده نشد و تا لحظه ی شهادت پاک ماند و کارهای عبادی وی هرگز ترک نشد.
سالی که انقلاب به پیروزی رسید دوم راهنمایی بود با انکه سن وی کم بود ولی آگاهی زیادی دادشتند و به امام عشق می ورزیدند با پیروزی انقلاب وارد فعالیت های گوناگونی شد ایشان زندگی شان را وقف اسلام نمودند دوران راهنمایی را اب موفقیت به پایان رساندندو سالهای اول و دوم دبیرستان را در شهرک و سال سوم دبیرستان را که مصادف با سال شهادت وی بود در شهرکرد بودند بعلت اینکه آگاهی ایشان نسبت به انقلاب و بسیج شد فعالیت های وی هم افزایش پیدا کرد ایشان در انجمن های اسلامی شرکت می کردند و در نمازهای جماعت و نماز جمعه شرکت می نمود فعالیت های پشت جبهه انجام می داد اما روح پاک ایشان نمی توانست بپذیرد که در پشت جبهه باشد و رزمندگان در جبهه باشند لذا عضو بسیج شدند و در آذر ماه 62 آموزش نظامی را در به اتمام رساندند و در حدود 17 روز بعد از آموزش در زادگاه خود بسر بردند و چون علاقه ی شدیدی به جهاد در راه خدا داشتند جبهه را به مدرسه ترجیح دادند و راهی جبهه حق شدند و از 17 دی که در جبهه بودند تا 8 اسفند که روز شهادت وی بود رشادت ها دلاوریهای بسیاری در خاطره ی همرزمان ایشان باقی مانده است وی برای اولین بار عازم جبهه شدند با این حال رشادت های زیادی از خود نشان دادند که زبان زد همگان بود.
و با آنکه موانع زیادی در راه جبهه رفتن ایشان وجود داشت ولی ایشان با توکل به خدا همه موانع را کنار زدند و عازم جبهه شدند در جبهه هم فرمانده گردانشان اصرار بر این داشتند که در عملیات شرکت نکنند ولی چون هدف ایشان رسیدن به خدا و قرب خدا بود و با ایمان استواری که داشتند همچنان ماندند و تا لحظه ی شهادت ایستادگی نمودند.
هنگامی که فهمیده بودند حمله ای در پیش است وجودش مالامال از شادی شده بود و این شادی ایشان به آنجا رسیده بود که در نامه های خود نییز ذکر کرده بودند که مثل این است که به حجله عروسی می روند. آنطوریکه همسنگرانش تعریف می کنند هر چه خواستند مانع شرکت وی در حمله باشند موفق نشدند و ایشان در 8 اسفند در عملیات خیبر در جزیره مجنون در حالیکه چند روزی از آغاز حمله نگذشته بود شربت شهادت را نوشیدند و به آرزوی دیرینه اش که همان رسیدن به لقاء معبود و معشوق باشد رسیدند و دفتر زندگی این انسان پاک و وارسته این چنین بسته شد.
امیدواریم که امت اسلامی ایران را رعایت کنند و نشان دهند که واقعا یک انسان مسلمان هستند
خداوندا توفیقی ده تا بتوانیم ادامه دهنده راه پاک شهیدان باشیم به امید آن لحظات.
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله دابزارهای کاربردی می باشد. کتابهای زیادی در شصت و سه درصد گذشته، حال و آینده شناخت فراوان جامعه و متخصصان را می طلبد.