city

شهید وهاب ضیاءافروز شهرکی

نام پدر: مسیح الله
تاریخ تولد: 1345/10/25
محل تولد: چهارمحال بختياري-شهرکیان
تاریخ شهادت: 1365/10/25
محل شهادت: عملیات کربلای 5
تحصیلات:
زندگینامه
در اولین روز بهمن ماه سال 1345 در شهر اندیمشک در خانواده مذهبی کودکی زاده شد که نام وی را وهاب گذاشتند. پدر و مادر وهاب در عین سختی و مشکلات فراوان زندگی در تربیت دینی فرزند خود از هیچ کوششی دریغ نکردند. خانواده وی پس از مدتی به شهرک نقل مکان نموده و ساکن شدند. شهید ضیاء افروز از همان کودکی از لحاظ قوای بدنی بسیار قدرتمند بود و از این حیث در بین هم سن و سالان خود ممتاز بود. به ورزش و فعالیتهای بدنی علاقه بسیار داشت و در کلاسهای کاراته شرکت می کردو در اکثر مسابقات رتبه اول را بدست می آورد. دوستان و همکلاس های وی همواره از قدرت و توان بالای جسمانی وی شگقت زده می شدند. به نقل خانواده وی از همان دوران نوجوانی مخالف حکومت شاهنشاهی و استبداد دستگاه پهلوی بود . تا جایی که حتی تغذیه ای که در آن موقع به دانش آموزان داده می شد را مصرف نمی کرد و دور می ریخت و می گفت : ما نه شاه می خواهیم و نه تغذیه ی او را . پایان تحصیل شهید ضیاء افروز در دوره ابتدایی مقارن با روزهای آتشین انقلاب و اوج گیری قیامهای مردمی گشت وی نیز با وجود سن وسال کم در این حرکتهای انقلابی حضور می یافت و بسیار به فعالیت در این زمینه علاقمند بود . وهاب پس از پیروزی انقلاب به طور کامل جذب بسیج شده و اکثر وقت خود را در آنجا سپری می نمود. در محافل مذهبی بخصوص در مسجد و بسیج حضور فعال داشت . از تجمل و زیور آلات دنیایی بشدت پرهیز می نمود و اهل سادگی و ساده زیستی بود . همچنان که از لحاظ بدنی در درجه بالایی از قدرت قرار داشت در تقوا و پارسایی نیز از هم سن و سالان خود برتر بود. بسیجیان را دوست می داشت و بسیجیان نیز او را دوست داشتند او عاشق مقتدای بسیجیان و امام عاشقان بود و به ائمه اطهار ارادتی وصف ناشدنی داشت. شهید ضیاء افروز برای اولین بار در سن 17 سالگی و پس از شهادت شهید ابراهیم ضیایی که تأثیر فراوان در وجود شهید ضیاء افروز داشت عازم جبهه ها شد و در عملیات والفجر 8 شرکت جست . مادر این شهید گرامی نقل می کنند بعد از عملیات والفجر 8 روزی پوتینهای ایشان را واکس می زدم که تکیه هایی کاغذ در پوتین او پیدا کردم که معلوم شد وصیت نامه اش بوده که پاره کرده ، علت را جویا شدم . پس از اصرار من با خنده گفت روزی در منطقه به ما گفتند هرکسی برای خود وصیت نامه ای بنویسد من هم به گوشه ای رفتم و شروع به نوشتن کردم ، ناگاه فردی به شانه ام زد و مرا به اسم صدا زد به پشت سر که برگشتم آقایی نورانی با چهره ای بسیار زیبا را دیدم ، از دیدن او زبانم بند آمده بود . با لبخند به من فرمود داری وصیت نامه می نویسی ؟ من که زبانم بند آمده بود با سر اشاره کردم که بله ، فرمود دوست داری شهید شوی ؟ من هیچ حرکتی نکردم . فرمود تو آخر شهید می شوی اما حالا نه . من هراسان شده بودم که ناگاه ایشان غیب شدند و من هم وصیت نامه را پاره کردم . آری شهید ضیاء افروز دوباره به جبهه بر میگردد و در عملیات کربلای 4 و 5 که در منطقه شلمچه و کانال ماهی در دیماه 1365که این رزمندگان با در هم شکستن خطوط دشمن و انهدام 1190 تانک و نفربر و 1850 قبضه ادوات زرهی ارتش بعث اجرا و 100 هزار کشته و مجروح به دشمن وارد ساخت به عنوان آرپی جی زن شرکت و در شلمچه براثر اصابت ترکش خمپاره در بیست و پنجمین روز دیماه سال 1365 روح بلند این رزمنده دلاور به اوج عزت و افتخار پر کشید و در آسمان آبی عشق به تمنای وصال رسید.
وصیتنامه
وصیت نامه شهید ( وهاب ضیاء افروز ) بسم الله الرحمن الرحیم با سلام بر همه ی ائمه ی معصومین علیه السلام خصوصا آخرین پیامبر خدا محمد مصطفی علیه السلام و درود بر حسین علیه السلام سالار شهیدان راه خدا و اسوه ی و ایثار و درود بر تنها منجی عالم بشریت ، مهدی موعود که ان شاءالله خداوند چشمان پر گناه ما را از جمال نورانی ایشان روشن گرداند . و درود بر همه ی خدمتگزاران اسلام عزیز خصوصا حضرت امام خمینی رهبر عالیقدراسلامی انقلاب ایران و درود بر ارواح طیبه شهدای اسلام از کربلای حسینی تا کربلای ایران اسلامی .وصیت نامه ام را شروع می کنم : ای خدای مهربان تو چقدر لطف و کرم داری که جهاد در راه خودت را نصیب من کردی . نمی دانم با چه وسیله ای شکر نعمات معبود خودم (خدای) را به جا بیاورم . شاید کافی باشد که خون ناچیزم را در راه خدا بریزند و در این وادی مقدس (جبهه های جنگ ) شهید بشوم . خلاصه همین قدر می دانم که گناهکار هستم و تنها امید به توست ای خدای بخشنده و مهربان . یارب مرا چه شد که از قافله ی شهدا عقب افتادم . بودند برادرانی که قبل از من شهید شدند و همین زیادی جرایم مرا از کاروان شهدای راه حق و حقیقت عقب انداخته است . پس خدا مرا آنچنان پاک گردان که آماده ی پیوستن تو باشم . خانواده ی محترم اگر از دست من ناراحت بودید و آزاری از من به شما رسید ، ان شاءالله باید مرا حلال کنید . ای پدر و مادر عزیزم شما که سال ها برای پرورش این حقیر زحمت کشیده اید حق بزرگی بر گردن من دارید . ان شاءالله از حق خود درگذرید و مرا حلال کنید و درشتی های مرا به دل نگیرید چون که نادان بودم و از من اشتباهاتی سر زده است که باعث آزار و اذیت شماها شده است . برادم و خواهرانم اگر از طرف من به شما آزار و اذیتی رسیده است برای خدا از روی تقصیرات من درگذرید و مرا حلال کنید . از اقوام و خویشان خود تقاضا مندم که اگر از جانب من به آن ها آسیبی رسیده است از من درگذرند و مرا حلال کنند . ای دوستان عزیز و گرامی اگر از این حقیر به شما آسیبی و آزار و اذیتی رسیده است و یا اگر حق دوستی با شما را رعایت نکرده ام و اگر به شما خیانت کرده ام و عهد و پیمان شکستم از شما عاجزانه تقاضا دارم که ازاین جرایم بنده درگذرید و حق خود را بر من حلال گردانید و بعد از شهادتم اسلحه ی خونین مرا بردارید و با دشمنان اسلام بجنگید و همچنان سنگر شهدا را پر کنید و گوش به حرف های پوچ و زشت گروهک های از خدا بی خبر که نوکران واقعی شرق و غرب هستند ندهید. و از فرمان امام امت سرپیچی نکنید و پیرو ولایت فقیه باشید و از انقلاب اسلامی که ثمره ی خون هزاران شهید است پاسداری کنید و بدانید که خدا پشتیبان شماست و دست خدا بالاترین دست هاست . واما ای ملت شهید پرور ایران شما همچنان که تا کنون ثابت کرده اید از اسلام عزیز با عزمی راسخ دفاع کنید و از فرستادن جوانان خودتان به جبهه ها دریغ نورزید چرا که خون ماها از خون علی اکبر حسین (علیه السلام ) سرخ تر نیست و ما پیرو آن بزرگواران هستیم و مکتب ما مکتب عشق و شهادت است و به قول امام خمینی « ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد » پس ای پدر و مادر مهربانم بعد از شهادتم گریه و زاری نکنید و اگر خواستید عزاداری کنید به یاد غریبی حسین (علیه السلام )و برای شهدای کربلا عزاداری کنید چون که ما خدمتگذاران و ارادتمندان آن سرور عزیز هستیم و جنازه ی مرا کنار قبر شهید ابراهیم ضیائی دفن کنید . شهید وهاب ضیاء افروز / جبهه ی جنوب شنبه ساعت 11صبح 20/10/65 یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
ختم قرآن و صلوات ..

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله دابزارهای کاربردی می باشد. کتابهای زیادی در شصت و سه درصد گذشته، حال و آینده شناخت فراوان جامعه و متخصصان را می طلبد.

شروع قرآن و صلوات