city

شهید سعید علی بابایی شهرکی

نام پدر: سلطانعلی
تاریخ تولد: 1343/5/1
محل تولد: چهارمحال بختياري-شهرکیان
تاریخ شهادت: 1361/1/1
محل شهادت: دشت عباس
تحصیلات:
زندگینامه
سعید در اولین روز مرداد ماه سال 1343 هجری شمسی در خانواده ای مؤمن و مذهبی به دنیا آمد و برای چهارمین بار چشم والدین مهربان خود را به تولد فرزندی برومند روشن کرد . از همان ابتدا روحیه ی سرشار از گذشت و عاطفه ی وی مورد توجه اطرافیان قرار گرفت . دوران ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش به پایان رساند و در این مدت از هرگونه کمک و یاری به خانواده و بستگان دریغ نداشت و در رسیدگی به مشکلات خانواده و آشنایان اهتمامی جدی داشت . پس از پایان دوران راهنمایی برای ادامه تحصیل عازم شهرکرد شد و در دبیرستان شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی مشغول فراگیری علم گردید . در این دوران نیز از لحاظ اخلاق و فعالیتهای سیاسی و مذهبی اگوی دیگران به شمار می آمد و در فعالیتهای سیاسی زمان انقلاب نقش مهمی داشت . شبهای بسیاری را به کمک دیگر دوستان خود ضمن نگهبانی به جمع آوری اعلامیه ها و شعارهای منحرف و از بین بردن آنها می پرداخت . عشق به اهل بیت ( علیهم السلام ) ، شرکت مداوم در مراسمات مذهبی و سوگواری های اهل بیت ، توجه ویژه به انجام فرائض دینی ، انس دیرینه با قرآن و نماز و علاقه و عشق فراوان به بسیج و آرمانهای امام و شهداء از دیگر خصوصیات این شهید بزرگوار بود . سعید قبل از اعزام مرتباً در پایگاه بسیج حضور پیدا می کرد و دفاع از کشور در این نبرد نابرابر را وظیفه خود می دانست ، آری او تصمیم خود را گرفته بود و روح بلندش برای رها شدن از کالبد تن بی قراری می کرد . سرانجام در اولین روزهای دیماه بعد از گذرانیدن دوره یک ماهه آمادگی به جبهه ی نبرد حق علیه باطل اعزام گردید ، هیچیک از اطرافیان او آخرین روزهای قبل از اعزام وی را فراموش نخواهند کرد . شادی و شوق در دیدگانش موج می زد ، اشک در چشمانش حلقه زده بود و مرغ روحش برای پرواز به پیشگاه الهی لحظه شماری می کرد ، همگان اذعان داشتند که سعید را هرگز خوشحال تر و شاداب تر از جمعه ای که بعد از نماز سوار اتوبوس شد و راهی جبهه گردید ندیده بودند . این روش تمام حسینیان تاریخ است که برای نبرد با یزیدیان دست از پا نمی شناسند ، از دنیا وارسته و به حق پیوسته اند ، به مادیات دنیوی اعتنایی ندارند و شهادت در نزد آنها از عسل شیرینتر است . سرانجام در آغازین روزهای سال 1361 در عملیات فتح المبین دشت عباس میعادگاه این شهید سعید و این سعید شهید گردید . در این عملیات که در دومین روز فروردین ماه در منطقه شوش ، دزفول ، عین خوش و دشت عباس با تک گسترده 124 گردان پیاده و 9 گردان زرهی با آتش سنگین توپخانه آغاز و به انهدام کلیه مواضع ، کشته شدن 4000 نیرو و انهدام 460 قبضه ادوات نظامی دشمن منجر شد بیشترین خسارات و تلفات انسانی از آغاز جنگ به دشمن تحمیل شد. سنگرهای تاریک در دل شبهای تار هرگز گریه های شبانه ی سعید را فراموش نخواهند کرد . همرزمان شهید نقل می کنند که هرگاه می خواست به سر پست نگهبانی برود به امید شهادت وضو می گرفت ، حدود دو ماه بیشتر از مأموریتش نگذشته بود ولی با دلی آکنده از عشق به امام زمان به هم سنگرهایش می گفت نکند یک ماه دیگر هم بگذرد و من شهید نشوم ، به راستی شهادت در راه حق در نظر این بزرگ مردان چگونه بود که آنرا با توسل و گریه از امام زمان تقاضا می کردند. یادش گرامی باد.
وصیتنامه

*و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا ل احیاء عند ربهم یرزقون * من مرگ با عزت را به زندگی ذلت بار ترجیح می دهم و خداوند را شکر که عمرم را ناظر رسیدن یوم الله قرارداده است و شهادت سعادتی است که نصیب هر کس نمی شودو پایان راه همه ما مرگ است. و چه بهتر که این جان بی ارزش را در راه خدا فدا کنیم و با فدا کردن این جان بی ارزش یک چیز با ارزش بگیریم که آن آخرت است . من به سوی شهادت می روم و به سوی او پرواز می کنم و از شهادت مرا باکی نیست ، شهادت مانند مادری است که تنها فرزند خود را در آغوش خود می کشد و شهادت اوج آرزوی هر مسلمانی است ، شهادت قله انسانیت است و من با به شهادت رسیدن جان ناقابلم را در راه پیروزی اسلام و در پیشگاه مولایم مهدی ( عج ) تقدیم و امیدوارم که این قطره خون من مورد لطف آقا ولی عصر ( عج ) و نایب او امام خمینی قرار بگیرد و از پدر و مادر و تمام اقوام و دوستان یک به یک حلالیت می خواهم و می خواهم را مرا ادامه دهند و سلاح مرا بر زمین نگذارند . دشمن بداند که ما عاشقان شهادت تا دمار از روزگار مزدوران آمریکایی و اطرافیان او در نیاوریم ساکت نخواهیم نشست . و برادران و مادر و پدر و اقوام و دوستان هیچ برای من گریه نکنید و فقط برای پیروزی اسلام رو به سوی درگاه خداوند دعا کنید . بیا ای مهربان مادرشجاع قهرمان پرور ، کنار سنگر من اگر دیدی به خون غلطاتنم افتاده در میدان ، به زانو نه سر من را چو من سرباز اسلامم رسد چون بر تو پیغامم ، حلالم کن خدایا ، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار والسلام.

ختم قرآن و صلوات ..

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله دابزارهای کاربردی می باشد. کتابهای زیادی در شصت و سه درصد گذشته، حال و آینده شناخت فراوان جامعه و متخصصان را می طلبد.

شروع قرآن و صلوات